مقابله با مثل، دستور قران است و عقل هر بشری، آن را می فهمد. اگر کسی به شما ضربه ای زد،شما هم مثل آن به او بزنید. (فاعتدوا بمثل ما اعتدی علیکم) حکیم فردوسی نیز می فرماید: زدی ضربتی؟ ضربتی نوش کن. اما به چند دلیل این کار انجام نمی شود! و برعکس آن یعنی کاپیتولاسیون( خود سانسوری) صورت می گیرد. اولین موضوع ترس است. افراد کم توان در مقابل افراد پر توان تر از خود، مقابله به مثل نمی کنند. در مدرسه یک پسر قلدر، دانش آموزان را اذیت میکند، بقیه اذیت او را نادیده می گیرند، تا بیشتر اذیت نشوند. عامل دوم احترام است: پدری که فرزند خود را می زند، فرزند به احترام پدر چیزی نمی گوید، و مقابله به مثل نمی کند. این احترام ممکن است احترام به قانون هم باشد. کسی به اعدام محکوم شده، باید این مجازات را تحمل کند! او نمی تواند از ضارب خود انتقام بگیرد. اما گاهی این دو با یکدیگر مخلوط می شود: معلوم نیست کسی که مقابله به مثل نمی کند، از روی ترس است یا احترام. همین جا مسئله ظلم و اجرای عدالت، معنی پیدا می کند. اگر عدالت حکم می کند که قاچاقچی انسان یا مواد مخدر، اعدام شود این به معنای احترام به قانون، و عدم پیگیری مقابله به مثل است. در حالیکه قاچاقچی های دیگر، آن را ظلم می پندارند و در فکر انتقام یا: مصدوم کردن ماموران هستند. در مراتب بالای اخلاقی، برای جلوگیری از دور باطل انتقام، پیشنهاد ترک مخاصمه یا همان نادیده گرفتن انتقام هست. در انجیل آمده که: حضرت عیسی فرمود: اگر کسی به توسیلی زد، طرف دیگر صورت خود جلو ببر. این توصیه به دو دلیل، در مراحل بالای اخلاقی است: اول فرض بر این است که: با این کار آتش انتقام در مضروب، به خاطر خدا خاموش می شود. دوم اینکه ضارب نیز با دیدن این صحنه، شرمنده شده عذر خواهی می کند. حالا اگر عکس این قضیه اتفاق بیافتد، دیده شده که یک سیلی زدن، به یک سیل جنگ و خون تبدیل گردیده! بیشتر جنگهای تاریخی هم، به همین خاطر بوده. لذا برای جلوگیری از نابودی انسان، لازم است در جایی این موضوع ختم شود. پس چه زمانی برای انتقام مناسب است؟ و چه زمانی مناسب نیست: مانند همه سوالهای فلسفی، مرزبندی مشخصی ندارد. لذا دروغگویان از این موضوع به نفع خود استفاده می کنند. در قضیه انفجار بندر لبنان، باید مشخص شود که مسئول حادثه، چه کسانی بودند تا بتوان از انها انتقام گرفت. ولی مانند حادثه هواپیمای اکراینی، یا حوادث 11سپتامبر، دلایل بخوبی روشن نمی شود. زیرا مسببان این حوادث، از قبل ردپا ها را از بین برده اند. فقط برخی اشتباهات آنها ممکن است: به لو رفتن کمک کند، که آنهم در بوق تبلیغاتی پنهان می کنند، تا هیچ کس ان را نشنود، یا باور نکند. فاجعه از انجا آغاز می شود که: مجرم خود را محق این عملیات می داند! اما بعد از انجام مواجه با عکس العمل های متضاد می شده، آن را انکار می کند. الان مشخص شده که در حادثه یازده سپتامبر، عربستان با کمک بن لادن، برج دوقلو را منفجر کرد، تا به گردن عراق و افعانستان افتاده، آمریکا مجبور به لشکر کشی به عراق و افغانستان شود. خوشحالی عربستان در حادثه لبنان هم، همین را بیان می کند. یعنی انفجار عمدی بوده، تا مردم لبنان، آن را به گردن حزب الله انداخته و: پایگاههای ان را مورد حمله قرار دهند. زیرا اعلام شده که: نیترات موجود در این انبار، برای مصرف مواد منفجره بوده! پس عامل اصلی مشخص است. اما اینکه قدرت رسانه ای آنها، هنوز به اندازه 11سپتامبر قدرتمند باشد، جای تامل دارد. از این رو، انتقام در این جا واجب است! زیرا اگر جلوی عربستان گرفته نشود، عملیات مشابه را شاهد خواهیم بود. لذا محور شرارت آل سعود است.
Capitulation and retaliation
Confrontation with proverbs is the order of the Qur'an and every human
intellect understands it. If someone hits you, hit them like that. Hakim
Ferdowsi also says: Did you hit? Drink a hit. But for some reason this is not
done! Conversely, capitulation (self-censorship) takes place. The first issue
is fear. People with disabilities do not retaliate against people more powerful
than themselves. At school, a bully harasses students, others ignore him, so as
not to harass him further. The second factor is respect: the father who beats
his child, the child does not say anything in respect of the father, and does
not retaliate. This respect may also be respect for the law. Someone sentenced
to death must endure this punishment! He can not take revenge on his attacker.
But sometimes the two are confused: it is not clear whether the one who does
not retaliate is out of fear or respect. This is where the issue of oppression
and the administration of justice makes sense. If justice dictates that a human
or drug trafficker be executed, it means respecting the law, and not pursuing
retaliation. While other traffickers consider it oppression and think of
revenge or: injuring agents. At the highest moral level, to avoid the vicious
cycle of revenge, it is suggested to abandon the conflict or ignore revenge.
The Bible says: Jesus said: If anyone makes a toss, move the other side of your
face forward. This advice is in the high moral stages for two reasons: First,
it is assumed that: by doing so, the fire of revenge in the victim is
extinguished for the sake of God. Secondly, the assailant is ashamed to see
this scene and apologizes. Now, if the opposite happens, it has been seen that
a slap has turned into a flood of war and blood! This is why most historical
wars have taken place. Therefore, in order to prevent the destruction of human
beings, it is necessary to end this issue somewhere. So when is the right time
for revenge? And when it's not appropriate: Like all philosophical questions,
it has no clear boundaries. Therefore, liars use this issue to their advantage.
In the case of the Lebanese port explosion, it must be determined who was
responsible for the incident so that they can be avenged. But, as in the case
of the Ukrainian plane crash or 9/11, the reasons are not clear. Because the
perpetrators of these incidents have already destroyed the traces. Only some of
their mistakes are possible: it helps to expose, which they also hide in the
trumpet, so that no one hears it, or believes it. The tragedy begins when: the
perpetrator considers himself justified in this operation! But after doing so
he was confronted with contradictory reactions, denying it. It is now clear
that in the aftermath of 9/11, Saudi Arabia, with the help of bin Laden, blew
up the Twin Towers to fall on Iraq and Afghanistan, forcing the United States
to invade Iraq and Afghanistan. The same is true of Saudi Arabia's happiness in
the Lebanon incident. That is to say, it was a deliberate explosion, so that
the Lebanese people would blame it on Hezbollah and attack its bases. Because
it has been announced that: the nitrate in this warehouse was for the use of
explosives! So the main factor is clear. But their media power is still as
strong as 9/11. Hence, revenge is necessary here! Because if Saudi Arabia is
not stopped, we will see similar operations. Therefore, the axis of evil is
Al-Saud.
الاستسلام والانتقام
المواجهة بالأمثال
هی ترتیب القرآن ویفهمه كل عقل بشری. إذا ضربك شخص ما ، فاضربه بهذه الطریقة. یقول
الحكیم فردوسی أیضا: هل ضربت؟ اشرب ضربة. ولكن لسبب ما لم یتم ذلك! على العكس ، الاستسلام
(الرقابة الذاتیة) یحدث. القضیة الأولى هی الخوف. لا ینتقم الأشخاص ذوو الإعاقة ضد
الأشخاص الأقوى منهم. فی المدرسة ، یقوم صبی متنمر بمضایقة الطلاب ، بینما یتجاهله
الآخرون ، حتى لا یضایقوه أكثر. العامل الثانی هو الاحترام: الأب الذی یضرب طفله ،
الطفل لا یقول أی شیء فیما یتعلق بالأب ، ولا ینتقم. قد یكون هذا الاحترام أیضا احترام
القانون. شخص محكوم علیه بالإعدام یجب أن یتحمل هذه العقوبة! لا یستطیع الانتقام من
مهاجمه. لكن فی بعض الأحیان یتم الخلط بین الاثنین: لیس من الواضح ما إذا كان الشخص
الذی لا ینتقم بدافع الخوف أو الاحترام. هنا تبدو قضیة الظلم وإقامة العدل منطقیة.
إذا كانت العدالة تملی إعدام مهربی بشر أو مخدرات ، فهذا یعنی احترام القانون وعدم
السعی إلى الانتقام. بینما یعتبره المتاجرین الآخرین قمعًا ویفكرون فی الانتقام أو:
جرح العملاء. على أعلى مستوى أخلاقی ، لتجنب الحلقة المفرغة من الانتقام ، یُقترح التخلی
عن الصراع أو تجاهل الانتقام. یقول الكتاب المقدس: قال یسوع: إذا قام أحد بقذف ، تحرك
الجانب الآخر من وجهك إلى الأمام. هذه النصیحة فی مراحل أخلاقیة عالیة لسببین: أولاً
، یُفترض أنه: بفعل ذلك ، تنطفئ نیران الانتقام فی الضحیة فی سبیل الله. ثانیاً ، یخجل
المعتدی من رؤیة هذا المشهد ویعتذر. الآن ، إذا حدث العكس ، فقد لوحظ أن صفعة تحولت
إلى طوفان من الحرب والدم! لهذا السبب وقعت معظم الحروب التاریخیة. لذلك ، من أجل منع
تدمیر البشر ، من الضروری إنهاء هذه القضیة فی مكان ما. إذن ما هو الوقت المناسب للانتقام؟
وعندما لا یكون ذلك مناسبًا: مثل جمیع الأسئلة الفلسفیة ، لیس لها حدود محددة. لذلك
، یستخدم الكذابون هذه القضیة لصالحهم. فی قضیة انفجار المرفأ اللبنانی یجب تحدید المسؤول
عن الحادث حتى یتم الانتقام منه. ولكن ، كما هو الحال فی حادث تحطم الطائرة الأوكرانیة
أو 11 سبتمبر ، فإن الأسباب غیر واضحة. لأن مرتكبی هذه الحوادث دمروا الآثار بالفعل.
فقط بعض أخطائهم ممكنة: فهی تساعد على فضحها ، والتی یخفونها أیضًا فی البوق ، حتى
لا یسمعها أحد ، أو یصدقها. تبدأ المأساة عندما: یعتبر الجانی نفسه مبرراً فی هذه العملیة!
ولكن بعد ذلك واجه ردود فعل متناقضة ، نافیا ذلك. من الواضح الآن أنه فی 11 سبتمبر
، قامت المملكة العربیة السعودیة ، بمساعدة بن لادن ، بتفجیر البرجین التوأمین لإجبار
العراق وأفغانستان على غزو العراق وأفغانستان. وینطبق الشیء نفسه على سعادة السعودیة
فی حادثة لبنان. أی أنه كان تفجیرا متعمدا حتى یلومه الشعب اللبنانی على حزب الله ویهاجم
قواعده. لأنه تم الإعلان عن أن: النترات فی هذا المستودع كانت لاستخدام المتفجرات!
لذا فإن العامل الرئیسی واضح. لكن قوتهم الإعلامیة لا تزال قویة مثل 11 سبتمبر. وبالتالی
الانتقام ضروری هنا! لأنه إذا لم تتوقف المملكة العربیة السعودیة ، فسوف نرى عملیات
مماثلة. لذلك ، محور الشر هو آل سعود.
Capitulation et représailles
Faire face aux proverbes est l'ordre du Coran et l'intellect de chaque être
humain le comprend. Si quelqu'un vous frappe, frappez-le comme ça. Hakim
Ferdowsi dit aussi: Avez-vous frappé? Boire un hit. Mais pour une raison
quelconque, cela n'est pas fait! A l'inverse, la capitulation (autocensure) a lieu.
Le premier problème est la peur. Les personnes handicapées ne ripostent pas
contre des personnes plus puissantes qu’elles. À l'école, un tyran harcèle les
élèves, d'autres l'ignorent, pour ne pas le harceler davantage. Le deuxième
facteur est le respect: le père qui bat son enfant, l'enfant ne dit rien du
père et ne riposte pas. Ce respect peut aussi être le respect de la loi.
Quelqu'un condamné à mort doit endurer ce chtiment! Il ne peut pas se venger
de son agresseur. Mais parfois les deux sont confus: il n'est pas clair si
celui qui ne riposte pas est par peur ou par respect. C'est là que la question
de l'oppression et de l'administration de la justice prend tout son sens. Si la
justice dicte qu'un trafiquant d'êtres humains ou de drogue soit exécuté, cela
signifie qu'il faut respecter la loi et ne pas recourir à des représailles.
Alors que d'autres trafiquants la considèrent comme une oppression et pensent à
la vengeance ou: aux agents blessants. Au plus haut niveau moral, pour éviter
le cercle vicieux de la vengeance, il est suggéré d'abandonner le conflit ou
d'ignorer la vengeance. La Bible dit: Jésus a dit: Si quelqu'un fait un tirage
au sort, déplacez l'autre côté de votre visage vers l'avant. Ce conseil est
d'un niveau moral élevé pour deux raisons: Premièrement, on suppose que: ce
faisant, le feu de la vengeance dans la victime est éteint pour l'amour de
Dieu. Deuxièmement, l'agresseur a honte de s'excuser d'avoir vu cette scène.
Maintenant, si le contraire se produit, on a vu qu'une gifle s'est transformée
en un déluge de guerre et de sang! C'est pourquoi la plupart des guerres
historiques ont eu lieu. Par conséquent, pour empêcher la destruction d'êtres
humains, il est nécessaire de mettre fin à ce problème quelque part. Alors,
quel est le bon moment pour se venger? Et quand ce n'est pas approprié: comme
toutes les questions philosophiques, il n'a pas de frontières claires. Par
conséquent, les menteurs utilisent cette question à leur avantage. Dans le cas
de l'explosion du port libanais, il faut déterminer qui est responsable de
l'incident afin de se venger. Mais, comme dans le cas de l'accident d'avion
ukrainien ou du 11 septembre, les raisons ne sont pas claires. Car les auteurs
de ces incidents en ont déjà détruit les traces. Seules certaines de leurs
erreurs sont possibles: cela aide à dénoncer, ce qu'ils cachent aussi dans la
trompette, pour que personne ne l'entende, ou n'y croie. Le drame commence
lorsque: l'auteur se considère justifié dans cette opération! Mais après cela,
il a été confronté à des réactions contradictoires, le niant. Il est maintenant
clair que lors du 11 septembre, l'Arabie saoudite, avec l'aide de Ben Laden, a
fait sauter les tours jumelles, pour tomber sur l'Irak et l'Afghanistan,
forçant les États-Unis à envahir l'Irak et l'Afghanistan. Il en va de même pour
le bonheur de l'Arabie saoudite dans l'incident du Liban. C'est-à-dire que
c'était une explosion délibérée, de sorte que le peuple libanais le blme sur
le Hezbollah et attaque ses bases. Parce qu'il a été annoncé que: le nitrate
dans cet entrepôt était destiné à l'utilisation d'explosifs! Le facteur
principal est donc clair. Mais leur pouvoir médiatique est toujours aussi fort
que le 11 septembre. Par conséquent, la vengeance est nécessaire ici! Car si
l'Arabie saoudite n'est pas arrêtée, nous verrons des opérations similaires.
Par conséquent, l'axe du mal est Al-Saud.
شهادت امام حسین ع و یارانش، داستان امروز تک تک ما است. درست است که در سال 61هجری، در یک نیمه روز، آن هم در بیابان تفتیده و داغ و گمنام کربلا، اتفاق افتاد و به دور از چشم ما بود. اما درونمایه آن قلب و دل ما است. ما در زندگی هر روز و هر ثانیه میتوانیم، در یک کارزار انتخابی، امام حسین ع باشیم یا یزید ابن معاویه. چرا که آنها خط کش و نماد انسانیت بودند، ازفضیلت تا رذیلت، از بینهایت خوبی ها و بی نهایت زشتی ها، که در امتداد و مقابل یکدیگر قرار داشتند. با اینکه اکثرا یزیدی هستیم! ولی دوست داریم، ما را حسینی بدانند. چه در زندگی شخصی و چه در زندگی اجتماعی! چه در معادلات ی و اقتصادی بین المللی. اول از همه، خدا را مظلوم و شهید می کنیم! در حالیکه خداوند می فرماید: هرچه خوبی دارید من داده ام، و هرچه بدی دارید از دست خودتان است، ما اصرار داریم آن را مع کنیم. هرچه بدی و فقر را به خدا نسبت می دهیم، و هرچه موفقیت و ثروت و قدرت داریم، آن را نتیجه تلاش و زحمت خود میدانیم. پس اولین قربانی این کارزار انتخاباتی، نفس لوامه و مطمئنه ما است که به دست: نفس اماره شهید می شود: در حالیکه میدانیم. با ذبح شرعی وجدان خود، و نادیده گرفتن حق خداوندی، راه برای جنایات دیگر هم باز می شود! همسر و فرزندان یا پدر و مادر، بعنوان هسته اولیه و دریچه ارتباط ما با دیگران، قربانیان بعدی این کارزار هستند. ما انتخاب می کنیم تا برای راحتی خود، به آنان را ظلم کنیم! از کودکی بر سر پدر و مادر خود، فریاد می زنیم. پدر و مادر ما سلطان هم باشند، توی سرشان می زنیم! و فرمان می دهیم. اما خود را به جهالت سپرده، فکر می کنیم خیلی زرنگ هستیم که: آدمهای بزرگی را با یک تشر، به اجرای دستور خود وادار می کنیم: برایمان غذا و لباس می اورند، بدون اینکه چیزی از ما بخواهند! متاسفانه این روال را ادامه می دهیم: حتی در بزرگسالی، چرا که قدرت شیرین است! از اینکه دیگران را مطیع خود کنیم، لذت می بریم. هرچه بزرگتر شویم دامنه: تعدیات و ظلم ما بیشتر می شود! در جوانی نه تنها برپدر و مادر می تازیم، حتی دولت و نهاد های جهانی و عمومی را هم، به سرنگونی تهدید می کنیم! جنبش دانشجویی یا انقلاب جوانان! به راه انداخته، به همه زور می گوییم! با اینکه می دانیم آنها مقصر نیستند. زیرا اگر مقصر بودند، مثل خودمان با ما رفتار کرده! ما را سرجای خود می نشاندند! امروزه هنر هم به کمک ظلم و ستم آمده! هنرمند نا متعهد ظلم را، با بزک کرده و رنگ آمیزی می کند: تا مجسمه عدل و داد از ان بسازد. مجسمه هایی که بعد از قرنی، به دلیل برده داری و ظلم و فساد، از بالای سکوها به زیر کشیده شده! به قعر رودخانه ها انداخته می شود. برای همین در اسلام، مجسمه سازی و صورتگری مکروه است. زیرا که صورت ظالم را معصومانه، یا قهرمانانه به شکل مظلومی از آب در می اورد. و همیشه تحسین تماشاگر را بخود جلب می کند. سینمای هالیوودی که جن و پری، موجودات نامحسوس را هم محسوس می کند: تا ظالم را مظلوم جلوه داده، جای قاتل و شهید را عوض کند. جای جای زمین ما، پر از ظلم و جور است، ولی رسانه ها آن را تمدن، و انسان های با فرهنگ معرفی می کنند. زیرا که اولین قربانی یعنی خدا را نادیده گرفته، همه جا روح خود را، به شیطان فروخته اند. اما، امام حسین ع به ما یاد داد همیشه: شاکر خداوند باشیم، حتی لحظه ای که همه یاران خود را از دست داده، و با کسی که سرما را از تن جدا می کند، روبرو هستیم بگوییم (رضا بقضاوک) راضی هستم به سناریوی نوشته خدا. زیرا برخلاف تمام داستانها، که سناریوی آن را به دست خود می نویسیم، سناریوی اصلی را خدا نوشته.
The basis of our story today
The martyrdom of Imam Hussein and
his companions is the story of each of us today. It is true that in the year 61
AH, in one half of the day, in the hot and hot desert of Karbala, it happened
and it was far from our eyes. But the theme is our hearts and minds. In life,
every day and every second, we can be Imam Hussein or Yazid Ibn Mu'awiyah in a
chosen campaign. Because they were the rulers and symbols of humanity, from
virtue to vice, from the infinite good and the infinite ugliness, which were in
opposition to each other. Although we are mostly Yazidis! But we would like to
be considered Hosseini. Both in personal life and in social life! What about
international political and economic equations. First of all, we oppress and
martyr God! As God says: Whatever good you have I have given, and whatever bad
you have is in your own hands, we insist on reversing it. Whatever we attribute
evil and poverty to God, and whatever success and wealth and power we have, we
consider it the result of our efforts. So, the first victim of this election
campaign is our confident and trustworthy soul, who is martyred by: Nafs Amara:
while we know. By slaughtering his conscience religiously, and ignoring God's
right, the way will be opened for other crimes as well! Spouses and children or
parents, as the primary nucleus and window of our relationship with others, are
the next victims of this campaign. We choose to oppress them for our own
convenience! From childhood we cry over our parents. Our parents are also
sultans, we hit them in the head! And we command. But in ignorance, we think we
are very clever: we force great people to carry out our order with one arrow:
they bring us food and clothes, without asking us for anything! Unfortunately,
we continue this routine: even in adulthood, because power is sweet! We enjoy
obeying others. As we get older, the scope: our aggression and oppression
increases! In our youth, we not only attack our parents, but also threaten to
overthrow the government and global and public institutions! Student movement
or youth revolution! Launched, we force everyone! Although we know they are not
to blame. Because if they were to blame, they would have treated us like we
did! They put us in their seats! Today, art has also come to the aid of
oppression! The uncommitted artist adorns and paints oppression: to make a
statue of justice out of it. Sculptures that have been taken down from the tops
of the platforms after a century, due to slavery, oppression and corruption! It
is thrown to the bottom of rivers. That is why in Islam, sculpture and
portraiture are disgusting. Because he innocently, or heroically, transforms
the face of the oppressor into an oppressed person. And it always attracts the
admiration of the spectator. Hollywood cinema in which fairies and fairies also
perceive invisible beings: to make the oppressor oppressed, to replace the
murderer and the martyr. Everywhere on our earth is full of oppression, but the
media portrays it as civilization, and people with culture. Because they have
ignored the first sacrifice, God, and have sold their souls to Satan
everywhere. However, Imam Hussein (AS) always taught us: Let us be thankful to
God, even the moment when he lost all his companions, and we are faced with
someone who takes the cold away from us, to say () that I am satisfied with the
scenario. Written by God. Because unlike all stories, which we write the script
ourselves, the original script was written by God.
أساس قصتنا الیوم
استشهاد الإمام الحسین ورفاقه
قصة كل واحد منا الیوم. صحیح أنه فی عام 61 هـ ، فی نصف النهار ، حدث ذلك فی صحراء
كربلاء الحارة والحارة ، وكانت بعیدة عن أعیننا. لكن موضوعها هو قلبنا وروحنا. فی الحیاة
، كل یوم وكل ثانیة ، یمكن أن نكون الإمام الحسین أو یزید بن معاویة فی حملة مختارة.
لأنهم كانوا حكام الإنسانیة ورموزهم ، من الفضیلة إلى الرذیلة ، من الخیر اللامتناهی
والقبح اللامتناهی ، الذین وقفوا جنبًا إلى جنب ومقابل بعضهم البعض. رغم أننا فی الغالب
من الإیزیدیین! لكننا نود أن نعتبر حسینی. سواء فی الحیاة الشخصیة أو فی الحیاة الاجتماعیة!
ماذا عن المعادلات الیة والاقتصادیة الدولیة. بادئ ذی بدء ، نحن نضطهد الله ونشهده!
كما یقول الله: مهما أعطیت الخیر الذی أعطیته ، ومهما كان سیئًا فی یدیك ، فإننا نصر
على عكسه. ومهما عزا الله الشر والفقر ، ومهما نجحنا وثراءنا وقوتنا ، فإننا نعتبره
نتیجة جهودنا. لذا فإن أول ضحیة لهذه الحملة الانتخابیة هی روحنا الواثقة والجدیرة
بالثقة التی استشهدت من قبل: نفس عمارة: ونحن نعلم. وبذبح ضمیره دینًا ، وتجاهل حق
الله ، فإن الطریق مفتوح أیضًا للجرائم الأخرى! إن اوج والأبناء أو الآباء ، باعتبارهم
جوهر ونافذة علاقتنا مع الآخرین ، هم الضحایا القادمون لهذه الحملة. نختار أن نضطهدهم
لراحتنا! منذ الطفولة نبكی على والدینا. آباؤنا أیضا سلاطین ، نضربهم فی الرأس! ونأمر.
لكن فی الجهل ، نعتقد أننا أذكیاء جدًا: فنحن نجبر العظماء على تنفیذ طلبنا بسهم واحد:
یجلبون لنا الطعام والملابس ، دون أن یطلبوا منا أی شیء! لسوء الحظ ، نواصل هذا الروتین:
حتى فی مرحلة البلوغ ، لأن القوة حلوة! نحن نتمتع بطاعة الآخرین. مع تقدمنا فی السن ، النطاق:
یزداد عدواننا وقمعنا! فی شبابنا ، لا نهاجم آبائنا فحسب ، بل نهدد أیضًا بالإطاحة
بالحكومة والمؤسسات العالمیة والعامة! حركة طلابیة أم ثورة شبابیة! انطلق ، نحن نفرض
على الجمیع! على الرغم من أننا نعلم أنهم لیسوا مسؤولین. لأنه إذا كان علیهم إلقاء
اللوم ، فإنهم سیعاملوننا كما فعلنا! وضعونا فی مقاعدهم! الیوم ، جاء الفن أیضًا لمساعدة
القمع! الفنان غیر الملتزم یزین ویرسم الظلم: لیجعله تمثالًا للعدالة. منحوتات أزیلت
من على قمم المنصات بعد قرن بسبب العبودیة والقمع والفساد! یتم طرحه فی قاع الأنهار.
هذا هو السبب فی أن النحت والتصویر مثیران للاشمئزاز فی الإسلام. لأنها تحوّل ببراءة
أو بطولیة وجه الظالم إلى شخص مظلوم. ودائما ما تجذب إعجاب المتفرج. سینما هولیوود
التی یرى فیها الجن والجنیات أیضًا كائنات غیر مرئیة: لجعل الظالم مضطهدًا ، لتحل محل
القاتل والشهید. كل مكان على وجه الأرض ملیء بالقمع ، لكن الإعلام یصوره على أنه حضارة
، وشعب لدیه ثقافة. لأنهم تجاهلوا الذبیحة الأولى یا الله وباعوا أرواحهم للشیطان فی
كل مكان. إلا أن الإمام الحسین (ع) علمنا دائمًا: لنكن شاكرین لله حتى اللحظة التی
فقد فیها كل أصحابه ، ونواجه من یزیل البرد عنا ، لیقول () إنی راضٍ عن السیناریو.
بقلم الله. لأنه على عكس كل القصص التی نكتبها بأنفسنا ، فإن النص الأصلی كتبه الله.
ພື້ນຖານຂອງເລື່ອງລາວຂອງພວກເຮົາມື້ນີ້
ການລ່ວງລະເມີດຂອງ Imam Hussein ແລະຄູ່ຂອງລາວແມ່ນເລື່ອງຂອງພວກເຮົາແຕ່ລະຄົນໃນປະຈຸບັນ.
ມັນເປັນຄວາມຈິງທີ່ວ່າໃນປີ 61 AH, ໃນເວລາເຄິ່ງວັນ, ມັນໄດ້ເກີດຂື້ນໃນທະເລຊາຍທີ່ຮ້ອນແລະບໍ່ຮູ້ຈັກຂອງ
Karbala,
ແລະມັນຢູ່ໄກຈາກສາຍຕາຂອງພວກເຮົາ. ແຕ່ຫົວຂໍ້ແມ່ນຫົວໃຈແລະຈິດໃຈຂອງພວກເຮົາ. ໃນຊີວິດ, ທຸກໆມື້ແລະທຸກໆວິນາທີ, ພວກເຮົາສາມາດເປັນ Imam Hussein ຫຼື Yazid Ibn
Mu'awiyah ໃນການໂຄສະນາທີ່ເລືອກ. ເພາະວ່າພວກເຂົາເປັນຜູ້ປົກຄອງແລະເປັນສັນຍາລັກຂອງມວນມະນຸດ, ຈາກຄຸນງາມຄວາມດີເຖິງຮອງ, ຈາກຄວາມດີແລະຄວາມບໍ່ເປັນນິດທີ່ບໍ່ມີຂອບເຂດ, ເຊິ່ງຢືນຢູ່ຄຽງຂ້າງແລະກົງກັນຂ້າມ.
ເຖິງແມ່ນວ່າພວກເຮົາສ່ວນຫຼາຍແມ່ນ Yazidis! ແຕ່ພວກເຮົາຢາກຈະຖືກພິຈາລະນາເປັນ Hosseini. ທັງໃນຊີວິດສ່ວນຕົວແລະໃນຊີວິດສັງຄົມ!
ຈະເປັນແນວໃດກ່ຽວກັບສົມຜົນທາງດ້ານການເມືອງແລະເສດຖະກິດສາກົນ. ຫນ້າທໍາອິດຂອງການທັງຫມົດ, ພວກເຮົາກົດຂີ່ແລະ martyr ພຣະເຈົ້າ! ດັ່ງທີ່ພະເຈົ້າກ່າວວ່າ:
ຂ້ອຍໄດ້ໃຫ້ສິ່ງໃດທີ່ດີແລະສິ່ງໃດທີ່ເຈົ້າບໍ່ດີຢູ່ໃນມືຂອງພວກເຮົາ, ພວກເຮົາຂໍຮຽກຮ້ອງໃຫ້ຫັນກັບຄືນ.
ສິ່ງໃດກໍ່ຕາມທີ່ພວກເຮົາຖືວ່າຄວາມຊົ່ວແລະຄວາມທຸກຍາກມາຈາກພຣະເຈົ້າ, ແລະສິ່ງໃດກໍ່ຕາມຄວາມ ສຳ ເລັດແລະຄວາມຮັ່ງມີແລະ
ອຳ ນາດ, ພວກເຮົາຖືວ່າມັນເປັນຜົນມາຈາກຄວາມພະຍາຍາມຂອງພວກເຮົາ. ສະນັ້ນ, ຜູ້ປະສົບເຄາະຮ້າຍຄົນ ທຳ ອິດຂອງການໂຄສະນາການເລືອກຕັ້ງນີ້ແມ່ນຈິດວິນຍານທີ່
ໜ້າ ເຊື່ອຖືແລະ ໜ້າ ເຊື່ອຖືຂອງພວກເຮົາ, ຜູ້ທີ່ເສຍຊີວິດໂດຍ: Nafs Amara: ໃນຂະນະທີ່ພວກເຮົາຮູ້. ໂດຍການຂ້າສະຕິຮູ້ສຶກຜິດຊອບຂອງຕົນໃນສາດສະ
ໜາ,
ແລະການລະເລີຍສິດທິຂອງພຣະເຈົ້າ, ທາງກໍ່ຍັງເປີດກວ້າງ ສຳ ລັບອາຊະຍາ
ກຳ ອື່ນໆເຊັ່ນກັນ! ຄູ່ສົມລົດແລະເດັກນ້ອຍຫລືພໍ່ແມ່, ເປັນແກນຫຼັກແລະປ່ອງຢ້ຽມຂອງຄວາມ
ສຳ ພັນຂອງພວກເຮົາກັບຄົນອື່ນ, ແມ່ນຜູ້ປະສົບເຄາະຮ້າຍຕໍ່ໄປຂອງຂະບວນການນີ້. ພວກເຮົາເລືອກທີ່ຈະກົດຂີ່ຂົ່ມເຫັງພວກເຂົາເພື່ອຄວາມສະດວກຂອງພວກເຮົາເອງ!
ຕັ້ງແຕ່ເດັກນ້ອຍພວກເຮົາຮ້ອງໄຫ້ພໍ່ແມ່ຂອງພວກເຮົາ. ພໍ່ແມ່ຂອງພວກເຮົາກໍ່ແມ່ນຊາວຊູແອັດ, ພວກເຮົາຕີພວກເຂົາຢູ່ຫົວ!
ແລະພວກເຮົາສັ່ງ. ແຕ່ໃນຄວາມໂງ່ຈ້າ, ພວກເຮົາຄິດວ່າພວກເຮົາສະຫລາດຫຼາຍ: ພວກເຮົາບັງຄັບຄົນໃຫຍ່ໃຫ້ປະຕິບັດ
ຄຳ ສັ່ງຂອງພວກເຮົາດ້ວຍລູກສອນ ໜຶ່ງ ຕົວ: ພວກເຂົາເອົາອາຫານແລະເຄື່ອງນຸ່ງໃຫ້ພວກເຮົາ, ໂດຍບໍ່ຕ້ອງຂໍຫຍັງເລີຍ! ແຕ່ໂຊກບໍ່ດີ, ພວກເຮົາສືບຕໍ່ເຮັດແບບນີ້ເລື້ອຍໆ:
ແມ່ນແຕ່ໃນຜູ້ໃຫຍ່, ເພາະວ່າ ອຳ ນາດມັນຫວານ! ພວກເຮົາມັກການເຊື່ອຟັງຄົນອື່ນ.
ເມື່ອພວກເຮົາມີອາຍຸຫລາຍຂື້ນ, ຂອບເຂດ: ການຮຸກຮານແລະການກົດຂີ່ຂູດຮີດຂອງພວກເຮົາເພີ່ມຂື້ນ!
ໃນໄວ ໜຸ່ມ ຂອງພວກເຮົາ, ພວກເຮົາບໍ່ພຽງແຕ່ໂຈມຕີພໍ່ແມ່ຂອງພວກເຮົາເທົ່ານັ້ນ, ແຕ່ຍັງຂົ່ມຂູ່ທີ່ຈະໂຄ່ນລົ້ມລັດຖະບານແລະສະຖາບັນທົ່ວໂລກແລະສາທາລະນະ!
ການເຄື່ອນໄຫວຂອງນັກສຶກສາຫຼືການປະຕິວັດຊາວ ໜຸ່ມ! ເປີດຕົວ, ພວກເຮົາບັງຄັບທຸກຄົນ! ເຖິງແມ່ນວ່າພວກເຮົາຮູ້ວ່າພວກເຂົາບໍ່ຄວນ
ຕຳ ນິ. ເພາະວ່າຖ້າພວກເຂົາຖືກ ຕຳ ນິພວກເຂົາກໍ່ຈະໄດ້ປະຕິບັດກັບພວກເຮົາຄືກັບທີ່ພວກເຮົາໄດ້ເຮັດ!
ພວກເຂົາເອົາພວກເຮົາເຂົ້າບ່ອນນັ່ງຂອງພວກເຂົາ! ມື້ນີ້ສິນລະປະກໍ່ໄດ້ມາຊ່ວຍເຫຼືອການກົດຂີ່ຂູດຮີດ!
ນັກສິລະປິນທີ່ບໍ່ໄດ້ຮັບການຍອມຮັບໄດ້ປະດັບປະດາແລະທາສີການກົດຂີ່ຂູດຮີດ: ເພື່ອເຮັດໃຫ້ຮູບປັ້ນຂອງຄວາມຍຸດຕິ
ທຳ ອອກຈາກມັນ. ຮູບປັ້ນຕ່າງໆທີ່ຖືກເອົາລົງຈາກຊັ້ນເທິງຂອງເວທີຫຼັງຈາກ ໜຶ່ງ ສະຕະວັດ, ຍ້ອນການເປັນຂ້າທາດ, ການກົດຂີ່ຂູດຮີດແລະການສໍ້ລາດບັງຫຼວງ!
ມັນຖືກຖີ້ມລົງສູ່ລຸ່ມແມ່ນໍ້າ. ນັ້ນແມ່ນເຫດຜົນທີ່ຢູ່ໃນສາສະ ໜາ ອິດສະລາມ, ຮູບປັ້ນແລະຮູບແຕ້ມແມ່ນ ໜ້າ
ກຽດຊັງ. ເພາະວ່າລາວບໍ່ມີເຈດຕະນາດີຫລືຢ່າງກ້າຫານ, ຫັນ ໜ້າ ຂອງຜູ້ກົດຂີ່ກາຍເປັນຄົນທີ່ຖືກກົດຂີ່ຂົ່ມເຫັງ.
ແລະມັນສະເຫມີໄປດຶງດູດຄວາມຊົມເຊີຍຂອງຜູ້ຊົມ. ໂຮງຮູບເງົາ Hollywood ເຊິ່ງ jinn ແລະ fairies ຍັງເຂົ້າໃຈເຖິງມະນຸດທີ່ບໍ່ສາມາດເບິ່ງເຫັນໄດ້:
ເພື່ອເຮັດໃຫ້ຜູ້ກົດຂີ່ຂົ່ມເຫັງ, ທົດແທນຄົນທີ່ຄາດຕະ ກຳ ແລະຜູ້ຂ້າ. ຢູ່ທົ່ວທຸກແຫ່ງໃນໂລກຂອງພວກເຮົາເຕັມໄປດ້ວຍການກົດຂີ່ຂົ່ມເຫັງ, ແຕ່ວ່າສື່ມວນຊົນໄດ້ສະແດງວ່າມັນເປັນພົນລະເມືອງ, ແລະຄົນທີ່ມີວັດທະນະ ທຳ. ເພາະວ່າພວກເຂົາບໍ່ສົນໃຈການເສຍສະລະຄັ້ງ
ທຳ ອິດ, ພຣະເຈົ້າ, ແລະໄດ້ຂາຍຈິດວິນຍານຂອງພວກເຂົາໃຫ້ຊາຕານຢູ່ທຸກບ່ອນ.
ເຖິງຢ່າງໃດກໍ່ຕາມ, Imam Hussein (AS) ໄດ້ສອນພວກເຮົາສະເຫມີວ່າ:
ຂໍໃຫ້ພວກເຮົາຂອບໃຈພະເຈົ້າ, ເຖິງແມ່ນວ່າເວລາທີ່ລາວສູນເສຍຄູ່ຂອງລາວທັງ ໝົດ, ແລະພວກເຮົາໄດ້ປະເຊີນ ໜ້າ
ກັບຄົນທີ່ເອົາຄວາມ ໜາວ ເຢັນມາຈາກພວກເຮົາ, ເພື່ອເວົ້າ ວ່າຂ້ອຍພໍໃຈກັບສະຖານະການ.
ຂຽນໂດຍພະເຈົ້າ. ເພາະວ່າບໍ່ຄືກັບທຸກໆເລື່ອງ, ເຊິ່ງພວກເຮົາຂຽນບົດຂຽນຕົວເອງ, ບົດຂຽນຕົ້ນສະບັບຖືກຂຽນໂດຍພະເຈົ້າ.
درباره این سایت